1. دبیرستانی که بودم از یه جایی به بعد یاد گرفتم که دیگه هیچ چیزی رو به معلمم قول ندم؛ اگه درس نخوندم قول ندم که دیگه همیشه درس‌خون خواهم بود، اگه مچم رو تو تقلب گرفت نگم که دیگه همچین حرکتی ازم سر نمی‌زنه، اگه دیر می‌رسم سر کلاس قول وقت‌شناسی ندم؛ حرفم اینه که از شعار الکی دادن بدم اومده بود، فهمیده بودم اگه اهل عمل باشم او هم متوجه می‌شه.

2. اگه یه داستانِ بد رو تعریف کنیم مخاطب اون رو بد می‌دونه، اگه یه داستانِ خوب رو تعریف کنیم احتمالاً مخاطب اون رو خوب می‌دونه، حتی خوب یا بد تعریف کردنش هم تو دید مخاطب به داستان تأثیر داره؛ اما حرف من هیچ‌کدوم از اینا نیست. یه داستان رو طوری تعریف نکنیم که مخاطب فکر کنه با یه روایت طرفه، خیال رو به‌جای واقعیت به ذهن دیگران تزریق نکنیم.

3. داشتیم با ش و ن (این ن نه، یکی دیگه) برمی‌گشتیم که دیدم یه نوری توی آسمون حرکت می‌کنه. قبلش که ماه رو دیده بودم متوجه شدم که آسمون بگی‌نگی ابریه. با اینکه فرق داشت فکر کردم که نور هواپیماست؛ چون یه ردی هم تو آسمون انداخته بود. یکی دو ثانیه بعد دیدم دو تا ذرۀ نورانی ازش جدا شدن و با فاصله مسیرش رو دنبال کردن، به بچه‌ها نشون دادم. همین که ن تونست ببیندش یه ذرۀ نورانی دیگه هم ازش جدا شد و مثل قبلیا همون مسیر رو دنبال کرد و محو شد. چند ثانیه‌ای طول کشید تا همه کاملاً گم شدن.

حرص و جوش الکی واسۀ چی؟

زمان‌بینی بر وزن جهان‌بینی

البته خدا رو شکر من که خودم اصلاً این‌طوری نیستم!

رو ,یه ,اگه ,هم ,تعریف ,مخاطب ,که دیگه ,ذرۀ نورانی ,رو تعریف ,تعریف کنیم ,مخاطب اون

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

لوله شاپ کلاسیک99 - اطلاع از بروز ترین و کلاسیک ترین دستگاه های تکنولوژی آموزش ایلوستریتور 2018 نوشته های:یک دانشجو synoptic(سینوپتیک) علی بکائی جوپاری سردار دل ها اهنگ موزیک |دانلود اهنگ ایرانی با لینک مستقیم و رایگان پرشین گات تلنت مدرنهای امروزی